من دوست دخترم را به یک متل می برم، زیرا او خیلی گرم است و نمی تواند در خانه از عهده آن برآید. ما پایین می آییم و کثیف می شویم، با او قبل از اینکه به سختی او را لعنت کنم، به من یک بالش شگفت انگیز می دهد. این یک سواری وحشیانه است، اما او ارزشش را دارد.