پس از چند لیوان شراب، او سیری ناپذیر می شود و التماس می کند که خروس تپنده من را بمکد. مکس کارتل، گل میخ مشهور، خواسته های او را برآورده می کند و او را در موقعیت های مختلف سخت و عمیق لعنت می کند. در اوج او را می بیند که با تقدیر داغ او را دوش می گیرد.