یک نوجوان شیطون با خواهر ناتنی خود ملاقات می کند و از او می خواهد که به او کمک کند تا مادرش را تحت تأثیر قرار دهد. او با کار دستی او را مسخره می کند و به ضعف او می خندد. وقتی او تهدید می کند که رازش را به او می گوید، متوقف می شود، سپس او را نوازش می کند، او را تا مرز التماس می برد.