نامادری من، مک کنزی لی، یک فاحشه تمام عیار است که همیشه برای لعنتی مقعدی خام التماس می کند. اشتهای سیری ناپذیر او برای خروس سیاه بزرگ، من را وادار کرده است که با او روبرو شوم و از او می خواهم که برای هر خروس سیاه و سفید بزرگی که سر راهش قرار می گیرد، الاغ تنگش را باز نکند.