ناپدری میشل مارتینز با یک خروس بزرگ پدرخوانده اش برخورد می کند و میل سیری ناپذیری را شعله ور می کند. او مشتاقانه با هیکل پدرش در یک پرسه وحشی و خام افراط می کند و به اوج شگفت انگیزی می رسد. این برخورد هاردکور گواهی بر عطش سیری ناپذیر میشل برای لذت است.